هوای تو

ساخت وبلاگ
خیلی آقایی نازنین بانواینقدَر احترام لازم نیستمحضِ دیدارت آمدم بنشینمیوه و چای و شام لازم نیستراهِ دشواری آمدم تا تو...آمدم درد و دل کنم باتوبگمانت من عاشقم یاتو؟رک بگو... بی کلام لازم نیستدوست داری کمی قدم بزنیمگاه گاهی لبی به هم بزنیمصحنه ی عشق را رقم بزنیمتو حلالی !! حرام لازم نیستانتخابش به عهده ی قلبتبین لبها و گونه و چشمتحقِ بوسیدنِ کدامش هست؟لای این سه کدام لازم نیست؟دخترِ تا همیشه همسایهباورت میشود؟ دو همپایهسالها رفت و زیرِ یک سقفیمدیگر از پشتِ بام لازم نیستقهر بودم پس از تو با دنیاگله کردم همیشه تا دنیابارِ دیگر تو را به من بخشیدپس دگر انتقام لازم نیستبرچسب‌ها: مجتبی سپید هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 19:14

اگر چه از کنارم میرود یکریز میخنددکه او فرزند پاییز است و با پاییز میخنددکسی که زاده ی مهر است و روح برگ ریزانشبه سرسبزی روح جنگل و جالیز میخنددتمام هستی خود را ، "دلم" را پیشکش کردمو ديدم بر من و اين هديه ي ناچيز ميخنددخدا هم در زمان خلقتش تبعیض قائل شدكه در چشمان تو چشمان شيطان نيز ميخنددتو قاتل هستي و در كار خود نوآوري داريو چشمانت به رسم كشتن چنگيز ميخنددعزيزم خنده هايم را به پاي شادي ام مگذاركسي كه ميشود از غصه ها لبريز ميخنددتمام اشك هايم را به دست باد خواهم دادمن آن هستم كه بي شك روز رستاخيز ميخنددبرچسب‌ها: وحید پورداد هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 19:14

"نون"از شروع قصه ی ما "والقلم" نشدحیفا که عاشقش شدم و عاشقم نشدپشت مرا شکست فقط با نگاه سردپشتی که زیر بار غم و درد خم نشدای دوستان نوشتم و اقرار میکنمحسی شبیه عاشقی اولم نشدگفتی برو عزیز... فراموش کن مراهی سعی کرده ام و به جانت قسم ، نشدبا اینکه حرف های تو گاهی شرنگ بوددر پیشم از قداستتان هیچ کم نشدتو رفته بودی و طی این سال های سختبر هیچ دل ، به قدر دل من ، ستم نشدبانوی مهربان غزل های من ببینمهمانی ات تمام شد و "چای" دم نشدبرچسب‌ها: وحید پورداد هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 19:14

تف به باورهای شومت تف به ایمانت رفیقتف به دامانی که پروردست این سانت رفیقاز چه حاشا میکنی خونخواری ات را ، مانده است_تکه های قلب خونم لای دندانت رفیق«رام» بودی آمدی و «مار» وحشی میرویکاملا عکس هم اند آغاز و پایانت رفیقهی مرا انداختی،برداشتی،انداختیقوطی کبریت بودم محض دستانت رفیقرفتی اما مثل نقل گرگ وآدم ماندنیستبر تنم آثاری از چنگال برانت رفیقبرچسب‌ها: مجتبی سپید هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1402 ساعت: 17:41

گفتی برو! گفتم که میمانم نگفتم؟گفتی چرا؟ گفتم نمیدانم نگفتم؟گفتی خرابم میشوی گفتی ،نگفتی؟گفتم چه میدانی که ویرانم نگفتم؟تو تا توانستی به من از صبر گفتیمن هیچ از شوق فراوانم نگفتمتو هفت نسل عاشقت را شرح دادیمن یک کلام از برگ و بنیانم نگفتمگفتی چرا اینقدر با من مهربانی؟گفتم نپرس! اما، پشیمانم نگفتمگفتی بیا لعنت بگوییم،از ته دلگفتم تو را مدیون شیطانم!! نگفتمرفتی، نمیدانی ، به خواهانت! براین دلاندازه ی موی پریشانم"نه"گفتمبرچسب‌ها: مجتبی سپید هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 114 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1402 ساعت: 17:41